زنگ آخر بود نم... !!
چله نشین کدامین نذر پریشانی هستی ؟
که در نهایت نبودت ،
تورا چله نشستم .
چشم های تبدارم ،
نم می کشد یتیمی اش را
و امتداد نگاه های تهی از رهگذرش ،
غریبانه سوگوار می شوم.
آمدنت سیاه بپوش !
زیر خاکی گمشده خاطره ات شده ام .
فروغ صبا