قد یک خاطره باران بارید
سحر از سمت طلوع یادت
قطره قطره قدمت می زدم و
لب به لب از غزل آزادت
فارغ از ولوله ی آدم ها
جاری ام ، تر شدم از فریادت
می شوم آن هم قدم فاصله ها
عازم دهکده ی آبادت
ای مسیحای یقین! آگاهم
می رسی با قدح امدادت
آمنه اسکندری (( شاعر الهام های آسمانی ))