دلتنگ ... ی ... میلاد
قسمت دیگه ای از دلتنگی های انجمن ادبی میلاد ؛
سلام به خدای خودم
خدایی که در این نزدیکی لای این شب بوهاست و بودن قشنگش بهترینیه که هر من و تویی آرزوشه .
به حضور ابدی میلاد ،سلام ...
کسی که مثل هیچ کس نبود !!
دیگه نیست ؛
باید روی سپیدار بلند دنبال خونه اش بگردم و در انتهای صمیمیت سیال فضا بگم ؛
تا همیشه با تو به روز پیوند می خورم .
اربعینت گذشت !
با شکوه ...
عظیم ...
با غرور...
مثل هیچ مراسم اشکی نبود
مثل از دست دادن همه نبود
چیزی شبیه حضور خدا
مثل نبودن کسی که مثل هیچ کس نبود
و ما چله نشین حضور تو بودیم ؛
کنار خاک
تکیه داده به ستون
میان پنجره های گنبدیه بهشت شهدا
کنار کاج های بلند قامت شهر
و تک تک این نگاه ها ،
مشتاق تورا می خواست !
تورا می خواست !
می خواست !
به شکوه عروجت می نازیم
می بالیم .
دوستدارانت را بپذیر تا از این حس آسمان را لبخند بزنیم .