بی سر انجام متروک ....
دلنوشته ی دلنشینی که پیشاپیش نگاه بی کرانتونه
از بهترین های صباست ؛
شبیه جاده ای متروکه بودی!
غبار انتظارت را تکاندم
و با هرم نفس های عبورم
تو را تا سیب ، تا حوا رساندم
شب تردید و در گل ماندنت را
به مرز بی سر انجامی کشاندم
ته گلدان ایوان نگاهت
شمیم زندگی را پروراندم
تو لبریز از گذشته ، سرد ، بی روح
ولی در ذهن فردایت نشاندم
جنون اضطرابت ، داغ تر هی ...
تو را زین خواب تاریکت پراندم
شب کابوس چشمانت شکستُ
همیشه ، تا ابد دلداده ماندم
چو آوار لطیف و خیس باران
خودم را تازه ، بی اندازه خواندم.
سرکار خانم آمنه اسکندری
شاعر الهام های آسمانی