شینی از هفت شین
شعری بگو که شور هنر رابپرورد
بنویس واژه ای که گهر را بپرورد
از خامی نوشته های خود دل مکدرم
آرایه ای که خون جگر را بپرورد
من شعر رانمی دهم به نقدی که می خری
خواهم ستاره ای که سحر را بپرورد
مرغی که بال بال می زند قبل پر زدن
تمرین می کندکه هر دو بال را بپرورد
آنی که تاجر شعرست و پرفروش
ترسم که طبع ضرر را بپرورد
بهتر بمان که شعر و سرورم نمی خرند
باشد که فصل، فصل دگر را بپرورد
من کودکم به وادی شعر و سروده ها
نادیده کس، بچه پدر را بپرورد
ن.آصف