عل آقراماسون ............
تقدیم به مولوی:
هرگز نمیرسی به مُرادت چو میدوی
از روزگارِ ماضی ، با چند مثنوی
از روزگارِ ماضی ، از عَصر فلسفه
تا عصرِ بوق و برق وَ شاهان پهلوی
شعری نوشته بودی گویا برای "شمس"
زیرا که خوانده بودَت آقایِ مهدوی!
تبعید کرده اند به "قونیه"ات هنوز؟
گردیده یی مُعلّق تا حکم ثانوی!؟
حالا* "جلالِدین" به سخن آ ، دلیل آر...
اینکه به میل خویش چرا "تُرک" می شوی؟
گیرم که در ولایتِ تُرکیهی صغیر
جشنی گرفته اند برای تو مینوی
ما را چه سود از بَرکاتِ کلامِ تو
بعدِ گذشتِ این همه اَعیادِ عیسوی
بیهوده نام مثنویات را به رُخ نکش
امسال ، سالِ حضرتِ "نفت" است "مولوی"
این نسل را نیاز به شعر و شعار نیست
این نسل عاریاند ز الفاظِ معنوی
یعنی نیاز اوّل و آخر در این طریق
گردیده است پول و مقامات دنیوی.
« وحید طلعت »
پی نوشت:
روزگارِ ماضی: روزگار برباد رفته
عَصر فلسفه: عصری که در دانشکده کلاس فلسفهی شرق توسط یکی ازاساتید بیکار شده در سالن آمفی تئاتر (که بسی بزرگ است) برگزار میشود.
عصرِ بوق و برق: عصری که باد آورده
شاهان پهلوی: صرفا برای پُر کردن قافیه به کار رفته است و معنی مشخصی را دنبال نمیکند.
شمس: منظور دکتر شمس
آقایِ مهدوی: فردی است بسیار فضول از همکاران که در طول عمرش شعری را درست نخوانده ولی منتظر است دیگران شعری بنویسند تا نُطقش گل کند
قونیه: قبلا این شهر متعلق به ایران بوده و لعنت به آن پادشاهی که این شهر را درعهدنامهی ترکمنچای به دولت عثمانی بخشید.
جلالِدین: همان جلالالدین بلخی یا مولانا جلالالدین رومی است.
تُرکیهی صغیر: عثمانی سابق که مولوی (شاعر بزرگ پارسی گو) در حال حاضر تبعهی آن کشور میباشد.
اَعیادِ عیسوی: جمع عید عیسوی یا همان کریسمس فعلی (2007)
نفت: طلای سفید
*حالا: از کلماتی که در ترکیه امروز با معنای کاملتری از فارسی و به وفور استفاده میشود و این احتمال می رود که این کلمه را مولوی بزرگ با خود به ترکیه برده است.