آمین !!!!!!!!!!!!!! سارای من !
بنویس باران ، گریه کن ، دریا ترک خورد
یک روز دستان دلی اینجا ترک خورد
بر گوشه لب ،نی لبک آرام بگذار
نام کسی بر گوشه ی لبها ترک خورد
یک بار دریا سهم ما را با خودش برد
تا فال های کولی دنیا ، ترک خورد
انگار فرهاد و تبر با کوه قهرند
شیرین ترین شیرین شهر ما ، ترک خورد
روزی که باران از حیاط خانه رد شد
تصمیم های ساده ی کبرا ، ترک خورد
با کودک دریا کسی انگار خندید
آن کودکی که داد می زد « بابا» ، ترک خورد
بر سینه آرام ساحل مشت می زد
بابای دریا ، مثل تو « سارا » ، ترک خورد
تا مرغ آمین می رود آهسته بنویس
بنویس باران ، گریه کن ، دریا ترک خورد .
عصمت عصمتی « ع . سارا »