تقدیم به میلاد
به نام شاعرو شعر شهادت
به نام عشق وایثارورشادت
به نام شال مشکی وشهیدان
کبوتر خونی شام غریبان
شهادت را تو آن شب اوج دادی
به چشمان رفیقت موج دادی
رفیقت را چرا تنها نمودی. . .؟
سفر کردی و ترک ما نمودی . . .
سفر کردی نگفتی همسفر کو. . .؟
تو پر کردی نگفتی بال وپر کو . . .!؟
شهادت را تو تنها بو کشیدی
خودت رفتی زما یک سو کشیدی
شهادت را تو تفسیرش نمودی
برای خود تو تقدیرش نمودی
حسینی وار سفر آغاز کردی
از این غربت عجب پرواز کردی
گرفتی اوج تا پیش ملائک
به لب گفتی حسین روحی فدائک
دلم در بغض می گیرد به یادت
تب اشعار می میرد به یادت
خوشا وقتی که با هم کنج دفتر
تو از شعر سپید من از کبوتر
صدایم کن صدایت دلنشین است
شفاعت کردنت آری همین است
ازآن بالا نگاهی سوی ما کن
که دلتنگت شدیم ما را دعا کن
که دلتنگت شدیم دلتنگی آن است
همان اشکی که از دیده روان است
همان اشکی سرچشمش دل ماست
دل بی صاحب و بی منزل ماست . . . . . . . . .