سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاعران جوان انجمن ادبی صبا. تربت جام

دومین جشنواه‌ی جوانه‌های شعر رضوی

دومین جشنواره‌ی ملی جوانه‌های شعر رضوی به‌منظور آشنایی جوانان و نوجوانان با زندگی، صفات و فضایل برجسته‌ی حضرت امام رضا (ع) و ترویج فرهنگ و ارزش‌های ولایی در خراسان جنوبی برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه‌ی خراسان جنوبی، دومین جشنواره‌ی ملی جوانه‌های شعر رضوی از سری برنامه‌های پنجمین جشنواره‌ی فرهنگی - هنری امام رضا (ع) با هدف اشاعه و ترویج فرهنگ منور رضوی و شناسایی، معرفی و تجلیل از پدیدآورندگان آثار فرهنگی مرتبط با سیره‌ی رضوی در محورهای: زندگی و سیره‌ی امام رضا (ع)، صفات و مناقب حضرت امام رضا (ع)، فضایل و کرامات حضرت امام رضا (ع)، جلوه‌های فرهنگ رضوی (علم، رأفت، زیارت، شفاعت، شفا و...) هم‌زمان با ایام ولادت آن امام همام در روزهای 27 و 28 آبان‌ماه سال جاری در بیرجند برگزار می‌شود.

این جشنواره که آخرین مهلت ارسال آثار به آن تا 20 مهرماه اعلام شده است، در دو گروه سنی نوجوانان (10 تا 18 سال) و جوانان (19 تا 30 سال) برپا خواهد شد.

 

امام رضا

فراخوان جشنواره شعر انتظار

دبیرخانه جشنواره شرایط شرکت در جشنواره را به شرح ذیل اعلام کرده است:


- آثار ارسالی در یک طرف کاغذ A4 با خط خوانی نوشته شود در صورت امکان تایپ شود.
- شعرها باید پیرامون انتظار و مفاهیم آن باشد.


- هر شخص حداکثر 3 اثر به دبیرخانه می تواند ارسال نماید.
- آخرین مهلت ارسال آثار تا تاریخ 31/4/86 می باشد .

گفتنی است آثار برتر در قالب کتاب به چاپ خواهد رسید و به صاحبان آثار برگزیده
هدیه ای به رسم یادبود اهدا خواهد شد.

آدرس دبیرخانه: بندرانزلی، بلوار آیت اله پیشوایی، روبروی هنرستان خدادادی، مجتمع اداری شهید رجایی،                                           اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی انزلی.


اندیشه در شعر

  عواطف انسانی، درونمایه عمده ای برای شعر هستند ولی براستی می توان بدون یک تکیه گاه فکری، صاحب عاطفه بود؟ هر احساس شاعرانه ای ـ اگر راستین باشد نه تصنّعی ـ از نوع نگرش شاعر به جهان آب می خورد و هر انسانی ـ ولو خود نداند ـ صاحب یک نظام فکری است. منظور ما از اندیشه، در این جا، آن بخش از تفکّرات شاعر است که در شعرش تجلّی می یابد به گونه ای که با تعمّق در شعر، می توان دریافت که او چگونه می اندیشد. چنین نباید تصوّر کرد که برای پیدا کردن ردّ پای تفکّر در شعر شاعران، باید در پی شعرهای حکیمانه و یا پند و اندرزهایی که جنبه تعلیمی داشته اند برویم.
   فردوسی در شاهنامه و در جریان گشوده شدن گنگ دز به وسیله کیخسرو، از زبان اهل حرم افراسیاب می گوید:
که از شهریاران سزاوار نیست
   بریدن سری کان گنهکار نیست این سخن در واقع حاصل نگرش او نسبت به حکومت داری است که در دهان اهل حرم گذاشته شده است. یکی دو قرن پس از او، انوری در قطعه ای که در تقاضای افزایش مواجب سروده، می گوید "پادشاهان از پی یک مصلحت صد خون کنند". ما در این دو شعر، دو گونه تفکّر می بینیم، هر چند هیچ یک در این جا بر سر حکیمانه شعر گفتن نبوده اند; فردوسی داستانسرایی می کرده و انوری تکدّی. یک شعر وقتی موفّق و ماندگار است که در آن سوی بار عاطفی آن، یک نگرش فکری نیز نهفته باشد به گونه ای که اگر شعر را با برداشتن خیالها و دیگر هنرمندیهای صوری اش به نثر ترجمه کنیم، نیز آن فکر باقی بماند. برای روشن شدن این سخن، می توانیم دو بیت از بیدل را ببینیم:
خیال حلقه زلف تو ساغری دارد
که رنگ نشأه آن نیست جز پریشانی
دوری مقصد به قدر دستگاه جست و جوست
پا گر از رفتار مانَد، جاده منزل می شود
   بیت نخست، پُر از تصویر است; ولی وقتی همه را بشکافیم، به این خواهیم رسید که "زلف تو پریشان است" و فراتر از این، چیزی در بیت نمی توان یافت. در بیت دوّم، ولی یک فکر مطرح می شود. شاعر برخلاف این ذهنیت طبیعی که "با حرکت و جست و جو می توان به منزل رسید"، می گوید "جست و جوهاست که مقصد را دور نشان می دهد و اگر پای در دامن بکشیم و در خود سیر کنیم، همین جاده، خود سرمنزل مقصود خواهد بود." این از شاخصه های تفکّر بیدل است و در این سه بیت دیگر از همین شاعر نیز به شکلهای مشابهی بیان شده است:
جمعیّت وصول، همان ترک جست و جوست
منزل دمیده ای اگر از پا گذشته ای
شاید ز ترک جهد، به جایی توان رسید
گامی در این بساط، به پای بریده رو
گر به خود سازد کسی، سیر و سفر در کار نیست
این که هر سو می رویم، از خویش رَم داریم ما
   ما در شعر خویش، شاعران صاحب اندیشه کم داشته ایم و امروز نیز کمتر کسانی هستند که بتوان یک دستگاه فکری منسجم در شعرشان سراغ گرفت. در بیشتر شعرها آن چه به چشم می خورد، اندیشه ای اقتباسی است که گاه با رفتارهای عملی شاعر ناسازگاری دارد. در بسیار شعرها هم اصطلاحات فلسفی یا عرفانی خود را به رخ مخاطب می کشند، ولی فراتر از آن اصطلاحات، چیز دندانگیری نمی توان یافت.
   ولی این قدم نخست بود. پس از دریافت وجود اندیشه در شعر، باید دید که آن اندیشه تا چه حد ارزشمند و قابل پذیرش است. این جاست که پای مباحث ارزشی به میان می آید. بسیاری از مدّعیان اندیشه در شعر امروز، عملاً راه به ترکستان برده و با ارائه فکرهایی که قابلیت پذیرش در شرایط فرهنگی و اجتماعی جوامع ما نداشته اند، عملاً در برابر ارزشهای تثبیت شده جامعه ایستاده اند. شعر اینان عملاً مصداقی از همان تیغ تیز در کف زنگی مست بوده و چه بسا آسیبها وارد کرده است.
   بحث درباره عنصر اندیشه، از سویی وارد قلمرو دانشهای دیگری غیر از شعر می شود و از سویی جنبه آموزشی خودش را از دست می دهد چون فکر کردن را نمی توان آموزش داد و اگر هم بتوان، کار یک مجموعه آموزشی شعر نیست. پس ما بیش از آن که اهمیت وجود اندیشه را گوشزد کنیم، کاری نمی توانیم کرد. به هر حال، نباید از یاد برد که تأثّرات عاطفی، هر قدر هم که شدید باشند، گذرا و مقطعی هستند. یک شعر، در مواجهه نخست، اثر عاطفی بیشتری دارد و در دفعات بعدی، آن اثر را نخواهد گذاشت، مگر این که در کنار عاطفه، چیز عمیق تری هم وجود داشته باشد یعنی اندیشه. گذشته از آن، تحوّلی که در اثر اندیشیدن در انسان ایجاد می شود، از تحوّلات عاطفی بسیار عمیق تر و ماندگارتر است.
برگرفته از سایت http://www.irib.ir

مسیرشناسی شعر امروز

برای شناخت شعر امروز لازم است بعنوان مقدمه از آغاز شروع کنیم تا به امروز برسیم
  در تکوین شعر مدرن بیش ترین سهم از آن نیما است، و سپس شاملو … یعنی از طریق نیما می توان با
. پیشرفت های ادبی و اجزای سازنده ی شعر معاصر آشنا شد
  توجه و نظر نیما به گفته ی خودش بیش تر به محتوا و ساخت درونی شعر، یعنی انسجام تصویری بود که
شعر از تکرار و کلیشه شدن و تناسب های دور از ذهن و کلی گویی های بی زمان و مکان خالی و رها
.شود، تا شاعر در کمال آزادی با متن جامعه پیوند نزدیک و منطقی برقرار نماید
  با ظهور نیما، حرکت مترقی و نوینی ـ به تدریج ـ در ادبیات این سرزمین شکل گرفت. پیگرد این نوع
،نگرش به شعر که منجر به تغییرات بنیادینی؛ در شکل ظاهری و ـ به تبع آن ـ ساخت درونی شعر گردید
نظامی که را سال های سال؛ بر عرصه ی شعر فارسی حاکم بود یکباره به هم ریخت، و حیاتی دوباره به
.پیکره ی بی رمق شعر فارسی بخشید
  نیما تساوی طولی مصراع ها را اصل ندانست؛ و قالب عروض را شکست. اما
  جسارت ورزی های شاملو موجب شد وزن را که به گفته ی خودش اساسا مانع جریان طبیعی و خود
.بخودی شعر بود؛ حذف شود. و وزن سیالی با توجه به موسیقی واژگان (هم حروفی) پیش نهاد نماید
از شاملو به این طرف، هرگونه تغییری در شعر نو (با حذف وزن) شعر سپید خوانده می شود، اما
گرایشات سبکی ویژه گی های خاص خود را دارا می باشد که نشاندهنده ی تحول و تغییر شکل آن سبک
.است
.با توضیح و بر شمردن ویژه گی های آن می توان به فرم جدید دست یافت
  شاعران پسانیمایی به این نتیجه رسیدند که قالب های کهن ظرفیت لازم جهت دریافت و ارائه ی پتانسیل
.های شعر امروز را ندارند
  بحث پیرامون شعر نو و کهنه، در دهه های 30   40 و … بحث محوری بود که موضوعیت داشت. اما
.امروز، دیگر یک بحث دسته چندم است که تاثیر چندانی در روند تکاملی شعر ندارد
  شعر امروز آنقدر گسترده است که به محدویت های فکری ـ فرهنگی تن نمی دهد. نظرات و مولفه های
تازه و متنوعی که روز به روز بر حجم آن افزوده می شود، زمینه ی تعامل و خود آگاهی شاعران را فراهم
.آورده، تا در فضای گفتمان جریانات ادبی روز را پیگیری نمایند
  شاعر از یک دانش ناخودآگاه برخورداراست که هنگام سرودن نسبت به نهان داشت ها معرفت و شناخت
.پیدا می کند
  شعر موج در فضایی جادویی و سورئال جریان دارد، و شاعر موجی با اتکا به تصویر سازی و جنبه های
انتزاعی اثر سعی در خلق تصاویر ناپایدار و جاودانه دارد. شعر موج در زمان پیدایش، شعری پیشرو
.محسوب می شد که به اجتماع نواندیشان و محافل روشنفکری تعلق داشت
  شعر موج با هوشنگ ایرانی وارد ادبیات فارسی شد که بدلیل استفاده از اصطلاح « جیغ بنفش » مدافع و
.مبلغ اصلی اشعار سورئال در ایران از صحنه ی ادبیات فاصله گرفت، منزوی و دور ماند
احمد رضا احمدی اندیشه و افکار هوشنگ ایرانی را پیگیری و ادامه داد که با انتشار مجموعه ی شعر
طرح » این فرم ادبی را به نام خود ثبت کرده است»
سه طیف تاثیر گذار در آثار موج سرایان وجود دارد که شعر موج را از شعر سپید از نظر فرمی و معنایی
جدا می کند. 1 – موج اول 2– موج دوم 3 – موج ناب  4   البته موجی که به حجم گرایی تن داد توسط
.یدالله رویایی و بر شمردن برخی ویژه گی درونی، آنالیز و مطرح  گردید، که بعدا به آن خواهیم پرداخت
...اما
  موج اول توسط احمد رضا احمدی با انتشار کتاب «طرح» مطرح و  ثبت شد که متاثر از مولفه های
وارداتی سورئالیست های فرانسه و به پیروی از واکنش هوشنگ ایرانی به شعر …. وارد شعر و ادبیات
.فارسی گردید
  موج دوم که بیش تر به جنبه های سیاسی توجه و گرایش داشت و بنابر یک عقیده شاعران موج دوم شعر
.را تا سطح یک بیانه ی موزون سیاسی کاهش داده اند
موج ناب که از تلفیق موج اول و دوم بوجود آمده و تقریبا آمیخته ای از مناسبات سورئال و مسائل
اجتماعی است. البته در ایجاد این شکل اختلاف وجود دارد، اما موج ناب در مقطعی شعر پیشرو محسوب
.می شد که محافل روشنفکری و اکثر شاعران جوان به آن تعلق خاطر داشتند
  شعر حجم شاخه ی پرداخته ی موجی است که یداله رویایی با بهره گیری از ظرفیت های گذشته و
دستاوردهای شاعران سورئال، آن را از شعر موج جدا نمود ، و به صورت شعری مستقل که دارای فرم
.است ایجاد و معرفی کرده است
  در طول تاریخ ادبیات تغییر و دگرگونی در مضمون و معنا صورت پذیرفته ، و در کلیت از نظر
موضوعی به وحدت رسیده است . اما در چند دهه ی اخیر، (صرفنظر از مساله ی زبان) تغییر و دگرگونی
.در معنا و صورت اتفاق افتاده و به شکل شکنی انجامیده است
  در ادبیات کهن شکل ثابت و معنا متغیر بود ، اما امروز با تغییر شکل مواجه ایم. بی تردید، تغییر یافتگی
.معنا در نگاه و نگرش شاعران به هستی و جهان در هر دوره ای لازمه ی حیات شعر و ادبیات است
  مکانیزم شعر امروز را تفاوت و تمایزی تعیین می کند که نسبت به دوره های پیشین به میزان قابل ملاحظه
ای تغییر یافته است. این تغییر و تحولات ـ به تناسب زمان ـ در رابطه ی مستقیم با تکنولوژی و گسیختگی
.جامعه ی زیستی تعریف می شود
.  شعر مسلط امروز برخلاف دهه های پیشین با نفی اقتدار از دموکراسی ادبی دفاع می کند
.  ایجاد فضای گفتمان موجب مرکز زدایی از متن می شود، تا خواننده در ساخت اثر مشارکت داشته باشد
.  مشارکت خواننده در یک فرایند اندیشمندانه با التذاد هنری همراه است
.  امروزه نزدیک شدن به مولفه های پست مدرن جزء فرهنگ شعری ما به حساب می آید
.  پست مدرن بعنوان یک رفتار ستیزگر در محافل ادبی مورد توجه اکثریت هیچ انگار است
  جاودانگی با مشخصه های پست مدرن منافات دارد.
!  از جهانی که پایانش مرگ و نیستی است، انتظار جاودانه شدن بی هوده نیست؟
.  فراروی از محدودیت های فکری   فرهنگی ذاتی شعر است
  در شعر امروز ژانر چند صدایی (که مترادف گفتمان آمده) از جایگاه ویژه ای برخودار است
  توجه به ساخت و ساختار در شعر امروز باعث پذیرش شاعران بر این اصل شد که هر متنی در محور
.عمودی به یک ساخت می رسد. البته نباید محور افقی را نادیده گرفت
  شکستن استبداد روایت (چند روایتی) موجب می شود تا متن در چند بستر روایی متفاوت ـ بر اساس
.مناسبات درونی اثر ـ زوایای مختلف را بررسی و تبیین نماید
.  برای خلق یک اثر سیال، باید از تمام عناصر ـ دور و نزدیک ـ به نفع شعر بهره گرفت
.  عناصر تشکیل دهنده ی شعر متناسب با ظرفیت متن پیش می روند و قاعده ی شعر را معین می کنند
  امروزه که وسایل ارتباط جمعی هر نا ممکنی را ممکن می سازد، شاید و بل که دیگر تجربه بزرگترین
.معلم انسان نباشد
.  سطر های پیوستی انسجام روایی متن را تامین می کند
  شعر نوعی اعتراض به جریان حاکم و وضیعت موجود است که در برخورد با زمان (در هر دوره ی
.ادبی) ارجاعات خود را دارد
.  انتقاد از هرچیزی به منزله ی نفی و یا حذف آن چیز نیست
.  مرز میان زبان و معنا را متن تعیین می کند
  در زنجیره ی کلام، حرکت مجاز ها به سمت استعاره شدن است. تقابل مجاز و استعاره ها، نهایتا به تبانی
.وجوه متفاوت معنایی می انجامد
.  شاعر به زبان روز آمد، اعتیاد دارد
.  زمان در اثر جاری است، نه در ذهن شاعر
.  وجوه مردمی و مورد پسند عام بودن شعر از مسائلی است که در این چند دهه کمتر به آن توجه شده است
  شعر امروز به بهای از دست دادن مخاطب است که موقعیت خود را تثبیت می کند.
  امروزه به همان اندازه که به تعداد شاعران اضافه می شود ، به همان اندازه از عدد علاقمندان به شعر
.کاسته می شود
.  در متون بسته اشیاء و عناصر فرصت نفس کشیدن ندارند
.  حذف و اضافه کردن کلمه ای تعادل متن را به هم می ریزد
.  ایجاد گفتمان در متن باعث می شود تا خواننده در شرایط برابر با مولف قرار بگیرد
  حذف منش خطی روایت که از خواست و تک گویی های مولف پیروی می کند، متن را از یک سویه نگری
.رها کرده، تا در چند بستر روایی مختلف جریان بیابد
  اگر گسستی بین دوره های شعری وجود داشته باشد (که دارد) نباید تعجب کرد. زیرا این فاصله مبین پیش
.روندگی دوران ادبی ما است
.  اصلن ادبیات از همین تضاد ها و تفاوت ها است که ادبیات است
  اصولا شاعر تا در وضیعت انفعالی قرار نگیرد اثری متولد نخواهد شد. اگر چه بعضی ها برای خلق اثر
.به تعمد و خودآگاهی معتقدند
.  در نظریه های مدرن بیش تر بر فرم و ساخت اثر، و همچنین ساختار زبانی تاکید دارند
.  در شعر امروز زبان همان قدر اهمیت دارد که معنا
.  تصاویر سورئال احتمالا چیزی طبیعی نباید باشد که جزء بدیهیات است
.تعلیق در متن دریافت واقعی ما را به تاخیر می اندازد، و مانع از دریافت صریح و بی واسطه از اثر می شود
.  تغییر فضا (و یا موضوع) ظرفیت تازه ای به متن اعمال می کند که دور از انتظار است
.  تکلیف شعر امروز، امروز تعیین نمی شود
.  نسلی که ما را قضاوت می کند، قرار است که بیاید
.  سرافکنده تر از شعر معاصر، شاعر است
.  هنر، مقدمه ی رهایی انسان از خود است
.  هنرمند خود را در ادامه ی هنرش پیدا می کند
.  درک هنرمند ناشی از درد او است که در هنرش تبلور یافته است
.  هر کس به اندازه ی درد هایش شاعر است
.  شناسنامه ی شاعر، شعر شاعر است. زیر و بم های درونی شاعر در اثرش نهفته و جریان دارد
.  شعر وقتی یتیم است که به اصالت اش پشت کرده باشد
انسان زمانی عاشق است که شاعر باشد و زمانی شعر می گوید که
.  جای من آن جایی است که نباشم
.  هر صبح به دنیا می آیم، اما نمی توانم خودم باشم
.  به هر صورت ما یک دوره از زمان را اشغال می کنیم
.  متاسفانه ما همیشه خودمان را دنبال می کنیم، نه هدف را
.  دسترسی به آثار مکتوب برای دیگران همان قدر مقدور است که برای ما
.  هنر نوعی عدم سازش با طبیعت است که با دگرگون کردن طبیعت قادر است طبیعت ثانوی بیافریند
برخی از شاعران (بنا بر مقتضیات) هنرشان را صرف مردم کردند، و برای جلب مخاطب به شعرهای
.سطحی و عامه پسند رو آورده اند
  شاعر پس از جنگ وارد فضای تازه ای از زندگی می شود که جنگ بعنوان یک حادثه ی تاریخی بخشی
از خاطرات او را تشکیل می دهد. دیگر صدای توپ و
.  ادبیات مقاومت برخاسته از کنش های غیر ارادی ملتی زنده و مقاوم است
  قواعد و ملاک ارزش گذاری ادبیات مقاومت را جهانیان تعیین نمی کنند. بل که آن چه اهمیت دارد این
.دوره ی ادبی در یک مقطع تاریخی (که جزیی از زندگی ما است) رخ داد
  در جهان شمول بودن ادبیات مقاومت شک نکنید. زیرا حتی صلح طلب ترین مردم (در دورترین نقطه ی
.جهان) با روح حماسی ادبیات جنگ آشنا هستند
.  اصلا هر انقلاب و نهضتی که در هر گوشه ی جهان رخ بدهد، ادبیات خود را با خودش می آورد
.  در زندگی حجم هایی وجود دارد که نمیتوان بر هیچ سطحی نشاند
.  فعل اندیشیدن موقعیتی را معین می کند که رسیدن به آن موقعیت یعنی ایجاد قاعده کردن
.  شعر عصاره ی وجود شاعر است که موجودیت اش، بسته به وجود شاعر است
.  در چند دهه اخیر ادبیات کلاسیک مورد بی مهری قرار گرفته است
.  نگرش شاعر در جهان کلاسیک متفاوت است با دنیایی که مدام در حرکت است
  در گذشته تا چشم کار می کرد دشت بود و رهایی انسان نیاز به چهار چوبه ای داشت تا بتواند
.سرگشتگی ها را مهار کند
اما امروز همه دیوارند. اگر خوش بینانه تر نگاه کنیم، می توان گفت: انسان امروز احتیاج به هوایی آزاد
.دارد، تا افکارش را جمع کند
.  هنر آمیخته ای از عصاره ی عشق و تنهایی است
.  رسایی و کیفیت هر هنری بستگی مستقیم با عواطف و روحیات هنرمند دارد
.  عواطف انسانی بر اثر ناملایمات روزگار است که روح را الهام پذیر می کند
.   همه اعتقاد به یک نظام فکری مقید و مفید، متکی به اصول اخلاقی دارند
  رویگردانی از مردم و اجتماع، ذهنیتی بیمار و آسیب پذیری را به متن اعمال می کند که منطبق با واقعیات
.موجود، و همخوان با تجربیات زیستی نیست
.  بن مایه ها، گاهی نقش کلیدی را در اثر به عهده می گیرند، و موقعیت متن را تغییر می دهند
  هنرمند قادر است، می تواند، جمعی را به فنای فرهنگی بگشاند. و قادر است، می تواند، موید غنای
.فرهنگی جامعه ای رو به رشد باشد
  عصر ما عصر خود فریبی نیست، بل که عصر دیگر فریبی است. شاید بتوان   به وعده   دیگران را
!فریفت، اما خود را هرگز
  موسیقی فضای متفاوتی در شعر است که در نزدیکی و همنشینی با شعر لذت را در شنونده شدت می
.بخشد
  موسیقی طبیعتی مستقل و دست نایافتنی در شعر است که تنها روح و روان ما قادر است نیاز های عاطفی
.خود را (از طریق آن) دریافت نماید
.  پیرامون موسیقی و حوزه ی انتشار و عمل آن در شعر … کمتر می شود گفت، و بیش تر باید شنید
  نقد شعر، نوعی قضاوت یک طرفه و یک جانبه است که شاید مورد رضایت مولف که مخاطب خاموش این
.جریان است نباشد
.  هنر در ذات خود کامل است
.  از شعر نمی توان انتظار داشت تعهدپذیر باشد، و آنچه را که بر ما فرض است بیان نماید
.  وقتی از شعر می گوییم شعر را تا سطح گفته ها پائین می آوریم
.  شاعر فرزند لحظه ها است، و شعر محصول لحظه های ناب شاعرانه که در جهان اندیشگی اتفاق می افتد
.با هر اتفاق متنی متولد می شود که نشاندهنده ی جهانی مبهم و پیچیده است و ناگزیر
.  در کلامی و سخنایی بودن شعر تردیدی نیست، چون که شعر ماده ی اولیه ی خودش را از زبان می گیرد
.  ساختار زبانی گرایش به سمت معنا شدن دارد
.  پدیده های معنایی در یکه گی و تفرد و تکثر زبان حاضرند
.  شعر اگر « چکیده ی درد اجتماع » است. شاعر باید موضوع آن باشد
  شعر سیاست مجرد عشق است. بدون اطلاع قبلی وارد زندگی می شود. پس از نزاعی طولانی، ناچار
.شاعر تمام می شود، و این شعر است که تنها و ناتمام باقی می ماند
  هر کس در مسیر زندگی به اصول و قواعدی پای بند است که تمایلات و باور هایش متناسب و منطبق با
.آن اصول و قو.اعد شکل می پذیرد. این بینش در هنرمند محسوس تر است
  بی تردید دریافت مردم از هنر محدود و نسبی است. نسبت دریافت و کیفیت دریافت بسته به میزان تاثیر و
.توزیع هنر در لایه های اجتماعی مختلف قابل پیش بینی و سنجش می باشد
.  درک شعر امروز نیاز به معرفت و شناخت روز دارد
.  وقتی دلایل جای حق را بگیرند، حق را باید در وجدان های بیدار به زنجیر کشید
.  وجدان سیاه چال حقیقت خاموش است 
  در هم تنیدگی عناصر مختلف در متن، کل واحدی را عرضه می کند که ضمن داشتن تفاوت های غیر قابل
.انکار می توان آن را در یک زمینه ی فکری   فرهنگی تلفیق و گسترش داد
.  معنا در زبان حاضر است، اما نیازمند به شکل بیان و چگونگی بیان است
.  جهان متن بخشی از تصورات ذهنی ما را دریافت می کند که قابل توضیح و تتبین است
. شکل هم تابع آرایش و حرکت واژه گان … و رویکرد واژه گان است، تا در بافت عمودی ساخت و سازشود

ریاضت واژه ها » با توجه به گسترش شعر نو، گاهی اتفاق می افتد واژه یا واژه گانی در تنگنای »
دریافت های شاعرانه قرار بگیرد که در انتظار گسستن قیود ذهنی شاعر باشد. اما این امر صورت نمی
.پذیرد، و واژه گان زائد و کم مصرف همچنان در حصار مفردات و مفاهیم شعر (پا برجا) باقی می ماند
  از بس که شاعران با « حشو » خو گرفته اند. دیگر « حشو » جنبه ی اضافی و زائد بودن خود را از
.دست داده و به فراموشی سپرده است
  اگر تکرار واژه و کلمات در فرایند موسیقایی اثر هماهنگ با مفهوم و تصاویر نباشد، به کلیت شعر آسیب
.می رساند
.  ایجاد تناسب بین معنا و تصاویر شعری از الزامات موسیقی در شعر امروز است
.  جسارت زبانی تا آن جایی معقول است که منجر به خسارت معانی نگردد
  اگر با کلمات کمتر حق مطلب ادا می شود، دیگر استخدام واژه گان اضافی لزومی ندارد. زیاده گویی ذهن
.را تخدیر و خواننده را خسته می کند
  هرگز چیزی را نخواهید که برای یافتن اش خودتان را کوچک کنید! بگذارید آن چیز را (اگر چه شاخه گلی
.باشد )  به شما تقدیم بکنند
  .هنرمند روزی هزار بار می میرد و می میراند. و از پس هر مردن است که زنده می شود و زندگی می بخشد
  در شعر کلاسیک گرایشات شکلی و معنایی واسطه ی شاعر با اثر بود. در شعر مدرن زبان جایگزین شکل
گردید، تا ظرفیت تبدیل شونده گی ( شیی واره گی ) در زمان جاری و قابل رویت باشد . امروزه فراروی از
.محدویت های ساختاری متضمن هویت فرد و فردیت انسان معاصر است
  شعر بی حرکت، شعری مرده است. زیرا پویایی و سیالیت لازم جهت توزیع و گسترش روابط درون متنی
.را در اختیار ندارد
  وقتی تمام گل های سرزمین احساس و اندیشه پژمرده اند. دیگر در انتظار جادوی سبز بهار نشتن بی هوده
.نیست ؟ هر چند از قبیله ی منتظران باشیم
.  آن ها که از بنده گی خدا دست کشیده اند، به سرداری خلق مفتخرند
.  دیگر زمان خطر کردن نیست که خطر ناک ترین افراد پشت میله ها به اعتراف نشسته اند
  امروزه، نزدیکی فلسفه و علوم مختلف و نا متجانس با ادبیات، نوعی سازش و همگونی و تاثیر متقابل بین
.آن ها به وجود آورده است که به راحتی تفکیک و جدا کردن آن ها ـ از یکدیگر ـ میسر نمی باشد
  شاعر جوان ما هنوز خود را باور نکرده است. یعنی به خود باوری نرسیده است. در چنبره ی عادت و
.روزمره گی، خود را از دست رفته (حرام شده) می بیند
  بالطبع هر هنرمند دور اندیشی در مراحل مختلف زندگی هنری خود، به علل ماندگاری آثارش فکر می
کند. و با مطالعه و دقت در راه های متفاوتی که پیش رو است، راهی را که موافق طبع و استقلال هنریش
تشخیص داده شود را جهت تعالی استعداد و جاودانگی اثرش بر می گزیند، و احیانا اگر راه انتخاب شده
جواب درستی ندهد (مجددا) برمی گردد، راه دیگری را در بوته آزمایش قرار می دهد، تا راهی که در مسیر
.طبیعی ذوق و استعدادش قرار دارد را لمس و دریافت نماید
.  هر که پیش تر … به اصل نزدیک تر. هر که پس تر … از خود دور تر
، ( آنچه که من می اندیشم، تمام آن چیزی نیست که هست. (و یا باشد.) اما هر چه که هست، (و یا باشد
بخشی از زندگی من بر اساس آن چیزها شکل می گیرد، و بخشی دیگر با اتلاف وقت
.  شاعر به مدد عواطف و احساسات لطیف است که کلمات را در گارگاه تصور و اندیشه تراش می دهد
هر چیزی بسته به نوع نگرش ما به آن چیز است که قصد پرداختن به آن را داریم. احتمال دارد آن چیز یک
.کلمه باشد و یا عنصری که در ذهن ما نقش بسته است، اما قابل رویت نباشد
  آفرینش هر متنی میتواند آغاز حرکت و تجربه ی تازه ای باشد. بی شک، ما از آغازین روز نوشتن تا
.واپسین لحظات در حال تمرین و تجربه اندوزی هستیم
  در طول زندگی شاید به دلیل روحیه ای که داشتم، مدام بیراه رفته و یا بیراه گفته باشم. هر چند بیراه هم
خود راه ( فرعی ) است ، که اگر در عالم واقع عیب شمرده می شود، اما در عالم هنر، لازمه ی حیات
.شاعرانه است
در واقع، من به شعری می اندیشم که از قانون علیت سر باز زند. و روابط علت و معلولی اصل و تعیین
کننده ی سرنوشت اثر نباشد. علت های متن جای خود را به شعریت اثر بدهند، تا متنی سیال آفریده شود. نه
.به دلایل موجود در متن
فراروی از فرآیند علت و معلولی در آثار شاعران بندرت دیده می شود که در اجزا این خصوصیت
.خودنمایی می کند و در کلیت بازتاب ندارد
من فکر می کنم در آینده به شعری توجه خواهد شد که با حذف و یا گمرنگ شدن علیت های متن ، به رابطه
.ی علت و معلولی وابسته نباشد
. شعر امروز در حال گذار است. گذار از مرحله ی تجربی برای رسیدن به یک موقعیت تازه
... یک شوالیه ی نجیب دعوت به مبارزه را هرگز رد نمی کند

نوشته:  رجب بذر افشان

سایت ادبی دیگران ، ادبیات ایران و جهان


اس ام اس برگزیده در همایش فتح سبز 2 دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشه

آسمانِ بیداد، خرمشهر را ربود

                                زمین دیگر هابیل های زمان را گریه می کند...

           آدم، پدری اش را فرمانِ به شکستِ حصر، سرود.

                                                                         یکی مثل هیچ کَس


تبار شناسی غزل امروز

"وقتی نگاه نوشید، فنجان چشمهایت

صدقهوه عشق حل شد، یکدم میان چایت"

 

بحث درباره ی "تبار شناسی غزل امروز"،  با چشم انداز زیر، می تواند دسته بندی شود:

1- داشتن قرائت جدید از غزل

2- کاربرد زبان نو

3- درک ودید پست مدرنیستی

4- آگاهی از روند تحوالات ادبی

 نوشتن در باره ی این اجزای چهار گانه ، مستلزم گستره ی و سیع نقد و بررسی است که در این جا به منظور آغاز بحث، به بررسی این اجزا می پردازم و در فرصت های پسین، شگردهای دیگر این اجزا را مطرح می کنم:

1- داشتن قرائت جدید از شعر:

عمده ترین مشکل شاعران غزلسرای افغانستان- به دلیل ناآشنایی از روند تحولات ادبی- نداشتن قرائت جدید از محتوای غزل امروز است. بسیاری از این شاعران، هنوز هم، به دنبال بافت ها وترکیب های کلیشه ای و تکراری سرگردان اند و حتا برخی از این به اصطلاح سبکبازان "هندی زده، عراقی زده، خراسانی زده و...." بادید پنجاه – صد سال پیشین، بر قد و قامت اندیشه ی شان، لباس های قصیده و مسمط و مسدس به سبک کهن می دوزند و تمام عصاره ی جهانبینی قرض گرفته ی خودرا- باسماجت- در پیمانه ی شکسته ی "عنصری" و "ظهیر" می ریزند و یاهم به تقلید میمون وار از "صائب"، می پردازند و به صفت " ارسال المثل" های سبک هندی، دل خوش می نمایند، در حالی که رویکردهای جدید در حوزه ی غزل امروز، با درک و در یافت تازه تراز آن چه فکر می شود، مطرح است.

ویژه گی مهم در غزل امروز، عوض شدن سرشت و تبارغزل در ماهیت وجودی آن – ازلحاظ تبار شناسی- است.

مولفه های ساختاری غزل امروز،  مضاف برنوگرایی در زبان، مبتنی بر نحوه ی دید جدید  و برقراری رابطه ی حسامیزی با خواننده ی شعر است. بدون تردید ایجاد ورابطه ی حسامیزی مدرن، روشی است که مفهومش بر می گردد به ویژه گی قرائت فردی شاعراز ماهیت شعر.

غزل امروز، باآن که در کار بردمحتوایی و شکلی خود، زبان را به حیث مهمترین مقوله ی پویابه کار می گیرد. به همین روی، خواستار قرائت جدید شاعرازماهیت وجودی شعراست. نکته ی مهم (و نخست) برای شاعر در غزل امروز، منوط به درک کشف جدید او از مفهوم غزل است؛ ولی به روشنی باید گفت که این درک  و کشف جدید، مستلزم تغییرعمدی از قرائت های کهن در شعر است.

2- کاربرد زبان نو:

همان سان که در بحث نخست اشاره شد، زبان مهمترین عامل عنصر پویایی در غزل است. مولفه ی مهم در غزل امروز، فراگیری شگردهای تازه و سامانمند زبان، به عنوان ابزاری برای ارائه ی محتوااست. این شگرد ها به گونه ی زیر است:

- آگاهی از میزان تحول زبان در متن معاصرش 

- بافت واژه گانی واژه ها از لحاظ کاربرد در ساختار

- رعایت روش ساده سازی زبان (اجتناب از آوردن تعقیدات لفظی ومعنوی)

- شالوده شکنی (Deconstructions) 

- ارزش تأویل پذیری و پرهیز از محور گرایی (Centralism) 

نکته ای را که در کاربرد "زبان نو" در غزل امروز می خواهم مطرح کنم (تامغالطه صورت نگیرد) بر خود شاعر در درک درست از ماهیت زبان – به حیث پدیده ای جدید- است. یادمان باشد که تنها به کارگیری زبان مدرن_ بدون اعتقاد و فهم موضوعی شاعر از ماهیت زبان و بدون دید جدید وی در محتوا- غزل نمی تواند، "بوی بد کهنه گی" را از خودش دور کند؛ زیرا اگر محک در یافت مان را در بررسی از غزل امروز، تنها فراگیری قاموسی شاعر از واژه های جدید بدانیم، این روش- به صورت فردی- نمی تواند شعر و شاعررا متحول بسازد. به کار گیری و چیدن چند واژه ی نو پشت هم، به آن می ماند که عجوزه ای پیری را مثل نو عروسی جوان آرایش کنیم؛ به کارگیری واژه های جدید بدون درک و دید تازه در غزل، درست شبیه آرایش همان عجوزه ای پیر است.

3- درک و دید پست مدرنیستی:

یکی از روش های ویژه در غزل امروز، داشتن درک و دید پست مدرنیستی (فرامدرنیستی) است*

مشخصه ی دیدگاه پست مدر نیستی در غزل امروز، خود آگاهی، گسیختگی و انفصال (مخصوصاً در ساخت های روایی) ابهام، هم بودی و همزمانی و تاکید روی ساختار شکنی و کانون زدایی است.

غزل امروز با توجه مولفه های تفکر پست مدرن، خاستگاهش منوط برداشتن درک و دید پست مدر نیستی است؛ اما ما باتوجه به جامعیت مقوله پست مدرن و مفهوم کانون زدایی در بحث فرامدرن، داشتن درک و دید پست مدرنیستی،  نمی تواند به صورت قطعی و جزمی مولفه ی نخست برای درک ما از مقوله ی غزل امروز باشد؛ اما به طور نسبی می تواند قرائت تازه از یک شگرد مدرن باشد.

4- آگاهی از روند تحولات ادبی:

آگاهی از روند تحولات ادبی – به ویژه در زمینه ی شعر- از فرضیه های مهم در شکل گیری  "غزل امروز " است. آشنایی بامقوله ها و داده های جدید در عرصه ی شعر، باز خوانی متن های دستیاب با روش هرمنوتیکی و بحث در حوزه ی " چیستی شعرامروز"، فرصتی است که هم شاعر را متحول می سازد و هم غزل را. آشنایی زدایی از برداشت های کهنه و "این زمانی فکر کردن" در چارچوب ذهنی برای سرایش غزل امروز، مسأله ی در محور تأمل است.

با استناد بر این مولفه ها، در بحث تبار شناسی غزل امروز، می توان نخستین گامهارا به خاطر متحول ساختن غزل برداشت و از شهادت بیشتر "کلمه وکلام" جلوگیری نمود.

 

برگرفته از سایت سفره غزل به کوشش جاوید فرهاد

 

 


غزل

تب، شروع غزلی هست که می فهمی تو

آتش مشتعلی هست که می فهمی تو

(غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن)

صبر چشمم مثلی هست که می فهمی تو

از حوالی لبم چاه غزل می خواند

فاعل مفتعلی هست که می فهمی تو

جگرم سوخت از این داغ که در سر دارم

و به کامم عسلی هست که می فهمی تو

( مطربا ! پرده بگردان و بزن راه عراق)

شعر افتاده یلی هست که می فهمی تو

شعر افتاده به دستان (( رضی )) برخیزد

شاهکاری ازلی هست که می فهمی تو

                                            ...

لحظه هایی که دل آرام بگیرد از درد

یا علی ! ناد علی هست که می فهمی تو

 

دوستان سلام این اثر از خانم غلامی از اعضای انجمن ادبی صبا است امیدوارم لذت ببرید و نظر هم بدین.


رقص در افق اثیری نیلگون

 تغییرات بنیادین‌ ناشی از انقلاب در تمام‌ مظاهر و پدیده‌های‌ سیاسی‌ ،فرهنگی‌ ،اجتماعی‌ و اقتصادی، همانگونه‌ که‌ "نیما" گفته‌ بود، تغییرات‌ وسیعی در شکل‌ آثار هنری‌ از جمله‌ شعر به‌ وجود آورد. به‌ عبارتی‌ دیگر پیش‌بینی‌ تقی‌ رفعت‌ که‌ گفت: "یکی‌ از قاطع‌ترین‌ نتایج‌ مستقیم‌ یک‌ انقلاب‌ سیاسی، یک‌ انقلاب‌ ادبی‌ است " با وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ مصداقی‌ کامل‌ پیدا کرد. مقاله ذیل از حمیدرضا شکارسری درباره تحولات شعر ایران بعد از انقلاب است.

از آنجا که‌ در بررسی‌ و نقد تحولات‌ و جریانات‌ شعری، برای‌ تعیین‌ فاصله‌ هنرمندان‌ دوره‌های‌ مختلف، بیشتر بر تفاوتها تکیه‌ می‌شود و شباهتها مورد اشارهِ‌ جدی‌ قرار نمی‌گیرد، گمان‌ خلق‌ الساعه‌ بودن‌ سبکها و نحله‌های‌ جدید پیش‌ می‌آید که‌ طبعاً صحیح‌ نیست.

شعر نیما و شعر پس‌ از آن، پاسخ‌ نیازهای‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ هر دوره‌ از دوره‌های‌ حیات‌ خود بود. شعر سیاسی‌ حاصل‌ از دموکراسی‌ رقیق‌ دههِ‌ بیست، شعر سیاسی‌ -- حزبی‌ دههِ‌ سی‌ و بعد شعر شکست‌ در دههِ‌ چهل‌ و پنجاه، پاسخهای‌ بزرگ‌ و روشن‌ سؤ‌الات‌ پیچیدهِ‌ دوران‌ نوزایی‌ سیاسی، اجتماعی‌ دهه‌های‌ خود بودند. شعر شکست‌ که‌ زمینه‌ را برای‌ دوران‌ خالی‌ از تنش‌ وحدت‌ شعار گونه‌ آماده‌ کرد، در عین‌ حال‌ عرصه‌ را برای‌ تأ‌مل‌ دربارهِ‌ خود شعر و آفرینش‌ تئوریهای‌ شعری‌ مهیا ساخت. شعر دیگر، شعر حجم، شعر ناب و... تجسم‌ عینی‌ موجها و جریاناتی‌ بود که‌ پشت‌ سر هم‌ ایجاد شدند.

اولین‌ و بزرگترین‌ تأ‌ثیرات‌ (دستاوردها!) انقلاب‌ بر شعر ایران، پیدایش‌ یک‌ جمهوری‌ دمکراتیک‌ شعری‌ بود. مردمی‌ که‌ دیدند با حضور همه‌ جانبه‌ در صحنهِ‌ انقلاب‌ توانسته‌اند یکی‌ از بزرگترین‌ رفرمهای‌ قرن‌ را شکل‌ دهند، خودآگاه‌ و ناخودآگاه‌ در تمام‌ صحنه‌ها حضور یافتند. یکی‌ از وسیع‌ترین‌ و در عین‌ حال‌ مستعدترین‌ صحنه‌ها برای‌ این‌ حضور، صحنه‌ هنر و به‌ خصوص‌ ادبیات‌ و باز هم‌ بخصوص‌ شعر بود. این‌ <بخصوصِ> آخری‌ به‌ دلیل‌ نفوذ ریشه‌ داری‌ است‌ که‌ شعر، طی‌ قرنها در عمیقترین‌ لایه‌های‌ دل‌ و جان‌ این‌ مردم‌ داشته‌ است.

انقلاب‌ اسلامی، دمکراسی‌ (یا حداقل‌ نوعی‌ دمکراسی) را برای‌ ایران‌ به‌ ارمغان‌ آورد که‌ به‌ تدریج‌ به‌ تمام‌ شئون‌ جامعه‌ ایرانی‌ هدیه‌ شد. هنرها از جمله‌ شعر هم‌ چون‌ دیگر شئون‌ از این‌ هدیه‌ بهره‌مند گردید. اگر پیش‌ از آن‌ تنها روشنفکران‌ جامعه‌ در نقش‌ مصلح‌ و پیامبر گونه‌ خود به‌ شیپور شعر می‌دمیدند، حالا شاعرانی‌ از هر قشر و گروه‌ اجتماعی، نقش‌ اصلاح‌ و راهبری‌ شاعر را وانهاده‌ و به‌ شعر از دیدگاه‌ خود با تمام‌ خصوصیات‌ فردی‌ و شخصی‌ خویش‌ نگاه‌ کردند.

نتیجهِ‌ این‌ حضور پر تعداد، به‌ طبع، کمیت‌ بالا و البته‌ کیفیت‌ پایین‌ شعر ایران‌ در سالهای‌ پایانی‌ دهه‌ پنجاه‌ بود. نوعی‌ بازگشت‌ به‌ ظرفیتهای‌ تجربه‌ شده‌ شعر کهن‌ (شاید به‌ خاطر ماهیت‌ سنتی‌ و بنیادگرایانهِ‌ انقلاب‌ اسلامی)، نوعی‌ سطحی‌ نگری‌ و شعار سرایی‌ همراه‌ با آرایه‌های‌ شعری‌ (که‌ از نتایج‌ طبیعی‌ جامعهِ‌ ملتهب‌ انقلابی‌ است) و بالاخره‌ پیدایش‌ استعدادهای‌ درخشان‌ تازه‌ و غالباً جوان‌ (که‌ بعدها تعدادی‌ زیاد از آنها به‌ چهره‌های‌ تابناک‌ شعر این‌ سرزمین‌ تبدیل‌ شدند) از نتایج‌ مستقیم‌ این‌ جمهوری‌ بود.

سالها بعد، در دههِ‌ هفتاد، پیدایش‌ جریانهای‌ متعدد شعری‌ را، می‌توان‌ نتیجهِ‌ همین‌ حضور پر تعداد، طرح‌ نگاههای‌ متشخص‌ فردی‌ و پیدایش‌ چهره‌های‌ جدید و جوان‌ شعری‌ (که‌ هیچ‌ نسبتی‌ با قشر روشنفکر نداشتند) دانست. از دیگر نتایج‌ جمهوری‌ شعری‌ ایران‌ پس‌ از انقلاب‌ اسلامی، که‌ به‌ دلیل‌ فاصله‌گیری‌ شعر از فضای‌ نخبه‌ گرای‌ قبل‌ حاصل‌ شد، دور شدن‌ فضا و زبان‌ شعر از فخامت‌ و حتی‌ آرکاییسم‌ به‌ سمت‌ نرمی‌ و شفافیت‌ و صمیمیت‌ گفتار بود که‌ حتی‌ امروز از شاخصه‌های‌ اصلی‌ شعر به‌ حساب‌ می‌آید و به‌ دنبال‌ خود جزء نگری‌ و عینی‌گرایی‌ آشکاری‌ را به‌ همراه‌ آورده‌ است. نگاه‌ عینی‌ و متمایل‌ به‌ پدیده‌های‌ جزئی‌ بعضاً فاقد پتانسیل‌ شعری‌ در سوابق‌ ادبی، که‌ باز هم‌ از شاخصه‌های‌ اصلی‌ شعر امروز ایران‌ محسوب‌ می‌شود.

شعر متأ‌ثر از انقلاب‌ در ابتدا بشدت‌ آرمانگرا بود. این‌ آرمانگرایی‌ شعر را به‌ سطح‌ زبان‌ که‌ مملو از کلی‌ گویی، شعارسرایی‌ و بهره‌گیری‌ خام‌ از صنایع‌ ادبی‌ بود، آورد. این‌ شعر به‌ انواع‌ سفارشهای‌ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی‌ سروده‌ می‌شد، لذا فاقد افقهای‌ معنایی‌ و بشدت، دارای‌ تاریخ‌ مصرف‌ می‌نمود. همچنین‌ معناگرایی‌ به‌ جای‌ تصویرسازی‌ و بیان‌ غیر مستقیم‌ معنا رواج‌ یافت‌ که‌ البته‌ فقدان‌ تصویر بسرعت‌ عقب‌ نشینی‌ کرد و این‌ بار با تأ‌ثیر از شیوهِ‌ تصویرپردازی‌ سبک‌ هندی‌ رونق‌ پیدا کرد. ماهیت‌ دینی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ جریان‌ آرمانگرایی، معناپردازی‌ و تصویرسازی‌ را در جهتی‌ خاص‌ سوق‌ داد که‌ چیزی‌ جز تأ‌ثیرپذیری‌ از فرهنگ‌ مذهبی‌ مردم‌ نبود. نمودهای‌ مذهبی‌ با بکارگیری‌ واژگان‌ خاص، تعبیرات‌ و مضامین‌ دینی‌ و تلمیحات‌ شناخته‌ شده‌ به‌ خصوص‌ متأ‌ثر از حادثهِ‌ عاشورا و انتظار موعود آخرین، مجال‌ هر چه‌ بیشتر برای‌ بروز یافت. این‌ بروز به‌ عنوان‌ یکی‌ از مشخصه‌های‌ اصلی‌ جریان‌ شعر متعهد به‌ انقلاب‌ هنوز هم‌ آشکارا قابل‌ لمس‌ و بازیافت‌ است.

نکته‌ای‌ مهم‌ که‌ باید در اینجا به‌ آن‌ اشاره‌ کرد قدرتمندی‌ و فراگیری‌ این‌ آرمانگرایی‌ و سفارشات‌ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی‌ بود که‌ چون‌ شعر را دارای‌ ارجاعات‌ بسیار روشن‌ خارج‌ از خود می‌کرد، باعث‌ شد موجهای‌ گوناگون‌ شعری‌ دچار نوعی‌ سکوت‌ شوند. گفتم‌ <دچار سکوت> شدند و نگفتم‌ سکوت‌ کردند. چرا که‌ این‌ موجها، ادبیاتشان‌ سکوت‌ بود و ایجاز فراتر از حد معقول‌ و بی‌اعتنایی‌ به‌ ارجاعات‌ بیرونی، نه‌ به‌ دلیل‌ ارجاع‌ به‌ جهان‌ آفریده‌ شده‌ در شعر، بلکه‌ به‌ دلیل‌ غرق‌ شدن‌ در فرم. این‌ فرمالیستها سالها بعد، از سالهای‌ میانی‌ دهه‌ شصت‌ و به‌ طور جدی‌ از سالهای‌ دهه‌ هفتاد به‌ بعد دوباره‌ حرکت‌ خود را، امّا این‌ بار با پشت‌ سر گذاشتن‌ تجربه‌ای‌ بزرگ‌ در عرصهِ‌ جهان‌ روزگار خود، چون‌ انقلاب‌ اسلامی، از سر گرفتند.

شعرهایی‌ که‌ به‌ تأ‌ثیر مستقیم‌ وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ سروده‌ شدند، اگر چه‌ خود، به‌ آثار درخشان‌ تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌ تبدیل‌ نشدند (و اصلاً توان‌ این‌ کار را نداشتند) اما همانند شعر مشروطه‌ که‌ علی‌ رغم‌ خامیهایش‌ زمینه‌ ساز جنبش‌ نیما شد، زمینه‌ ساز شعر دهه‌های‌ بعد خود یعنی‌ دهه‌های‌ شصت‌ و هفتاد شدند.

به‌ طور کلی‌ تأ‌ثیر انقلاب‌ اسلامی‌ بر شعر ایران، تأ‌ثیری‌ عمیق‌ اما بسیار سریع‌ و ناگهانی‌ بود. آنچنان‌ عمیق‌ که‌ علی‌ رغم‌ مدت‌ زمان‌ ناچیز تأ‌ثیر، طی‌ دهه‌های‌ بعد، آثار مهم‌ و آشکار خود را نشان‌ داد. بسیار ساده‌ انگارانه‌ است‌ اگر رد این‌ تأ‌ثیر را تنها در شعری‌ که‌ به‌ درست‌ یا غلط‌ شعر انقلاب‌ یا قدیم‌ترها شعر انقلابی‌ خوانده‌ می‌شد، جستجو کنیم. به‌ عبارت‌ دیگر گروه‌ بندی‌ شعر و شاعران‌ به‌ انقلابی‌ و غیر انقلابی‌ از اساس، غلط‌ و بی‌مورد است. آنچه‌ ایجاد تفاوت‌ می‌کند، نوع‌ نگاه‌ به‌ انقلاب‌ است‌ و الّا هیچ‌ شاعر و جریان‌ شعری‌ از تأ‌ثیر انقلاب‌ و مظاهر آن‌ برکنار نمانده‌ است. گیرم‌ فرمالیستها با تأ‌خیر بیشتر!

به‌ اعتقاد نگارنده، به‌ این‌ ترتیب‌ بررسی‌ شعر پس‌ از انقلاب، فارغ‌ از هر گونه‌ مرزبندی‌ و جناح‌ گرایی‌ مرسوم، کل‌ نگر و ساخت‌مند، یک‌ ضرورت‌ انکارناپذیر به‌ نظر می‌رسد. بررسی‌ و پژوهشی‌ که‌ در انتها چه‌ بسا به‌ یافتن‌ نشانه‌های‌ آغاز یک‌ سبک‌ خاص‌ در تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌ منجر گردد. شاید بر این‌ عقیده‌ چنین‌ خرده‌ بگیرند که‌ دوسه‌ دهه، زمان‌ کافی‌ برای‌ حتی‌ ایجاد این‌ نشانه‌ها نیست. اما در پاسخ‌ باید گفت، جهان‌ کوچک‌ و کوچک‌تر می‌شود. حالا همهِ‌ ما، در یک‌ دهکده‌ (گیرم‌ دهکدهِ‌ جهانی) زندگی‌ می‌کنیم. در عصر تبادل‌ اطلاعات‌ و حکومت‌ رسانه‌ها و فراگیری‌ ارتباطات. در زمانهِ‌ ما، آنچه‌ پیش‌ از این، به‌ قرنها زمان‌ نیاز داشت، هیچ‌ بعید نیست‌ که‌ در چند دهه‌ ممکن‌ باشد. همچنانکه‌ به‌ طور مثال‌ حجم‌ کشفیات‌ و اختراعات‌ علمی‌ بشر طی‌ قرن‌ بیست، چندین‌ و چند مرتبه‌ از کل‌ کشفیات‌ و اختراعات‌ سده‌های‌ پیش‌ از آن‌ بیشتر بوده‌ است.

در بررسی‌ شعر پس‌ از انقلاب، بخصوص‌ باید تأ‌ثیر وقوع‌ حادثهِ‌ عظیم‌ دیگری‌ به‌ نام‌ دفاع‌ مقدس‌ را هم‌ در نظر گرفت‌ که‌ با پیوندی‌ ناگسستنی‌ با انقلاب، در تکمیل‌ یا تکامل‌ یا تحول‌ تأ‌ثیر انقلاب‌ بر شعر ایران‌ بسیار مؤ‌ثر واقع‌ گردید. این‌ حادثه‌ نه‌ تنها بر ماهیت‌ تأ‌ثیر انقلاب‌ بر شعر ایران‌ اثر گذاشت‌ بلکه‌ باعث‌ شد تأ‌ثیرات‌ بلند مدت‌ انقلاب، تا سالهای‌ پایانی‌ دهه‌ شصت‌ و حتی‌ سالهای‌ آغازین‌ دههِ‌ هفتاد به‌ تأ‌خیر بیفتد. اگر چه‌ این‌ تأ‌خیر به‌ پختگی‌ بیشتر تأ‌ثیرات‌ فوق‌ منجر گردید.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب


روزی برای هیچ وقت

نزدیک همیشه بود که دوباره خودم را به فکر، نشستم در لابه لای نبودن هایت.
شاید بهتر بود برای عنوان کردن اعتماد چشم هایم به افق های دستانت کمی بیشتر می گریستم اما خط های مجهول دست هایم بن بستی آزاد را نشانم داد
خب ! حالا که می بینی به کودکانه گریه هایم می خندم نه بخاطر توست نه! بلکه برای از دست داده هایم است که روزهای سپری را در هوای شرجی کویر دنبال ابر لبخندت قدم.قدم خودم را صبر می کردم شاید آسمان این بار ، بهتر از قبل ببارد
اما حیف که نه کویر دویدنم را فهمید و نه بارن.تشنگی انگشتان دست به قنوتم را .
حالا فرصتی برای بازگشت تو نیست نیاز آمدنت را به بادهای ولگرد سپردم .عطش دستانت را به پنجره های ابر ندیده . اشتیاق لبانم را به سیب های آویزان و تو را به چشم های محتاجی که همیشه می خندید به بی اعتنایی ات.
دیروز را بزرگ شدم می توانی از پیشانی نوشت هایم ببینی که بغض امروز هایم تابش دی.روز هایی است که دعای بارانم را به بادهای پاییزی ختم می کردی
این رسم نامردی نیست ! تو خنجر از پشت را هر روز نثار نگاه های منتظرم می کنی ...